Other cold weather related

دل نبند، تهش تلخه!..

[ دو شنبه 14 مرداد 1392برچسب:,

] [ 1:9 ] [ Mehrad ]

[ ]

دیشب رفتم استخر, بعد از شنا اومدم لباسامو بپوشم دیدم رو موبایلم ۴ تا میس کاله ۶ تا اس ام اس از دوس دخترم:

اس ام اس ۱: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟

اس ام اس ۲: انگار سرت شلوغه جواب اس ام اس هم نمیدی.

اس ام اس ۳: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو!

اس ام اس۴: کثافت آشغال معلوم هست کدوم گوری هستی؟

اس ام اس ۵: تقصیر منه که آدم حسابت کردم کچل ایکبیری با اون مامان چاقت. گمشو برو پیش همون دختر عموی…

اس ام اس۶: راستی اینم میگم که بسوزی منو دوستت سعید دو ماهه رابطه داریم…. بای!!!

[ چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,

] [ 20:28 ] [ Mehrad ]

[ ]

به نظر شما تصویر زیر بیانگر چی میتونه باشه؟؟؟

 

[ چهار شنبه 2 مرداد 1392برچسب:,

] [ 20:16 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ یک شنبه 30 تير 1392برچسب:,

] [ 17:42 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:,

] [ 14:59 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ شنبه 31 فروردين 1392برچسب:,

] [ 1:6 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:,

] [ 19:15 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,

] [ 16:2 ] [ Mehrad ]

[ ]

[ چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,

] [ 13:24 ] [ Mehrad ]

[ ]

چهار تا مهندس برق، مكانيك، شيمي و كامپيوتر با يه ماشين در حال مسافرت بودن كه يهو ماشين خراب ميشه. خاموش ميكنه و ديگه هر چي استارت ميزنن روشن نميشه.

ميگن آخه يعني چي شده؟

مهندس برقه ميگه: احتمالاً مشكل از مدارها و اتصالاتو سيم كشي هاشه.

يكي از اينا يه ايرادي پيدا كرده.

مهندس مكانيكه ميگه: نه بابا، مشكل از ميل لنگ يا پيستوناشه كه بخاطر كار زياد انحراف پيدا كرده.

مهندس شيميه ميگه: نه، ايراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگيشو از دست داده.

در اينجا ميبينن مهندس كامپيوتره ساكته و هيچ چي نميگه. بهش ميگن: تو چي ميگي؟

مشكل از كجاست؟ چيكارش كنيم درست شه؟

مهندس كامپيوتره يه فكري مي كنه و ميگه: نميدونم، ولي بنظرم پياده شيم، سوار شيم شايد درست شده باشه !!!

[ دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:,

] [ 13:57 ] [ Mehrad ]

[ ]

 

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .

به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .

آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .

 

الباقیش ادامه ی مطلب


ادامه مطلب

[ دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:,

] [ 13:37 ] [ Mehrad ]

[ ]

رفتــه ای
و مــن هــر روز،
بــه مــوریــانــه هــایــی فکــر مــی کنــم
کــه آهستــه و آرام
گــوشه هــای خیــال ام را مــی جــونــد!
تــا بــی “خیــال” نشــده ام،
بــرگــرد …

[ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,

] [ 23:38 ] [ Mehrad ]

[ ]

میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم

به شرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی . . .

[ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,

] [ 22:26 ] [ Mehrad ]

[ ]